مقالات

غلبه بر افسردگی

غلبه بر افسردگی

افراد مبتلا به افسردگی مزمن، خود را با یک مهمانی یا چیزهای بی‌اهمیت از این مسیر منحرف می‌کنند ولی بلافاصله دوباره احساس تنهایی و بی‌کفایتی به آنها دست می‌دهد. بعد از چند روز، دوباره از احساس خودبیگانگی و پوچی و سردرگمی ناله می‌کنند. به این ترتیب فعالانه و به صورت ناهشیار، موقعیتی را در زندگی خویش بازسازی می‌کنند که نشان می‌دهد در دوران کودکی چه بر سرشان آمده‌ است:

به عنوان مثال هر وقت در بازی‌های تخیلی و کودکانه‌ شروع می‌کند شخصیت واقعی خویش را در کودکی بیابد، پدر و مادر از او می‌خواهند که کارهای «منطقی» تر انجام بدهد و چیزی مفیدتر به دست بیاورد. او با فرو خوردن احساسات و نیازهای اساسی‌اش و در‌ پی آن افسرده شدن در بزرگسالی به این‌گونه دخالت ها واکنش نشان می‌داد، زیرا از نشان دادن واکنش های عادی و طبیعی خویش مثل عصبانیت، ‌واهمه داشت. اگر این افراد در بزرگسالی به خود اجازه دهند با چنین یادآوری هایی روبه‌رو شوند و با آن‌ها کنار بیایند، می‌توانند عصبانیت کهنه را را بروز دهند و علیه نحوه‌ رفتاری که در کودکی با آنها شده طغیان کنند و نیاز های سرکوب شده‌ را بیابند.

در این صورت، افسردگی کاهش میابد، چون دیگر عملکرد دفاعی برای سرکوب احساسات نیاز نیست. فرد اگر به خودش اجازه دهد که بداند واقعا در آن لحظه به چه چیزی از درون نیاز دارد، دیگر به فعالیت هایی همچون شرکت در مهمانی پناهنده نخواهد شد، زیرا که نقطه مقابل افسردگی شادمانی نیست، بلکه سرزندگی‌ است، یعنی داشتن آزادی عمل برای بروز احساساتِ خودجوش.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا