مقصرسازی
مقصرسازی
گاهی شریک زندگی به طرز غریب و احمقانه و غیر منصفانهای مسئول هر اتفاقی است که برای مان رخ می دهد، چه خوب چه بد. دنیا به طرق مختلف و در موقعیت های گوناگون ما را می رنجاند و نا امید ودلزده می کند. اقدامات خلاقانه ما بی نتیجه می ماند، واقعا هم سخت است که بگوییم مقصر کیست، حتی اگر مقصر را هم پیدا کنیم شاید نتوانیم رسوایش بکنیم چون ممکن است به قیمت از دست دادن موقعیت مان تمام شود.
تنها کسی که مخاطب شکایت های ما قرار می گیرد نزدیک ترین فرد به ماست: کسی که عاشقش هستیم. این موجود عزیز آماج خشم فزاینده ای است که بی عدالتی ها و کاستی های زندگی به ما تحمیل می کند. البته سرزنش چنین کسی نهایت حماقت است، اما در واقع این واکنش حاصل فهم نادرست ما از سازوکار عشق است. ما معمولا نمی توانیم از دست کسانی خشمگین شویم که واقعا مستحق سرزنش اند و به ما آسیب زده اند، به همین سادگی. درعوض خشم مان را متوجه کسی می کنیم که مطمئنیم تحمل مان می کند. ما با دوست داشتنی ترین، دلسوزترین و وفادارترین افرادی که دوروبرمان هستند بداخلاقی میکنیم؛ کسانی که هرگز به ما آسیب نمیرسانند و البته زمانی هم که ناعادلانه سرزنش شان کنیم، به ما پشت نمی کنند. حرف هایی که به آنها می زنیم بی شک ناپسند است، اما به خاطر داشته باشیم که این حرف ها را به هیچ کس دیگری روی کره زمین نمی زنیم.