من فقط به خاطر تو در این زندگی ماندم! مراقبت از کودک یا برانگیختن احساس گناه و مسئولیت در کودک؟
من فقط به خاطر تو در این زندگی ماندم! مراقبت از کودک یا برانگیختن احساس گناه و مسئولیت در کودک؟
قسمتی از گزارش مراجع:
مراجع این حس را داشت که گویی باعث شده دو نفر با هم بمانند و مادر تقصیری را به گردن او می اندازد و به او می گوید چون تو به دنیا آمدی ما از هم جدا نشدیم ، این من* پر از احساس گناه است .
تولد او با استقبال روبه رو نشده چرا که پدر و مادر گفته اند که ما به دلیل وجود این بچه باید با همدیگر زندگی کنیم . مادر خیلی واضح به او می گوید که تقصیر تو بود و معلوم است که این موضوع را بچه قبل از اینکه به دنیا بیاید نمی دانسته و شاید تنها این را حس کرده باشد که دارد وارد جوی می شود که جو خوشایندی برای او نیست .
مراجع نمی توانسته جلوی تولد خودش را بگیرد اما در عوض تمام سعی خودش را کرده تا از لحاظ روانی به دنیا نیاید اشتیاق او این بود که اشتیاق نداشته باشد اینجا به نوعی آزارطلبی شکل میگیرد به این صورت که تمام چیزهای بد را به خودش نسبت میدهد و اشتیاق انجام کاری را ندارد و گویا هنوز متولد نشده هست!