روانشناسی کودک و نوجوانسبک زندگیمقالات

نقش پدر در سلامت روان

نقش پدر در سلامت روان

در خانواده، جایگاه پدرانه – منبع بایدها و نبایدها، و ممنوعیت ها – و در واقع جایگاه قانون است.
ویژگی تجارب اولیه نوزاد، وابستگی مطلق به مادر است چرا که مادر، نیازِ نوزاد به تغذیه، مراقبت و پرستاری را برطرف می‌کند. در ابتدا این دیگری است که حکم می‌راند؛ اولین دیگری برای کودک مادر است و کودک صرفا ابژه‌ی دیگری است. کارکرد پدری کارکردی نمادین است که کودک را در فاصله‌ی مشخصی از مادرش نگه می‌دارد، تلاش کودک در یکی شدن یا همیشه یکی ماندن با مادر را نقش بر آب می‌کند یا مادر را از دست‌یابی به رضایت های ویژه از کودک اش باز می‌دارد. در واقع مدار بسته‌ی میل متقابل میان مادر و کودک با مداخله‌ی پدر از هم می‌گسلد و فضایی ایجاد می‌شود که در آن کودک می‌تواند این موقعیت ابتدایی خود را تغییر دهد و خود را بعنوان موجودی مجزا از مادر شناسایی کند.

در واقع کودک با مداخله‌ی پدر از دنیای خیالی وفور کودکانه به جهان نمادین فقدان پرتاب می‌شود؛ یعنی گذر از طبیعت به فرهنگ. در سطح جامعه نیز، قانون – به عنوان پدر نمادین – منبعی برای بایدها و نبایدها و ممنوعیت ها (تابو ها) شد، به این ترتیب افراد جامعه، این گونه پرورش یافتند، که از میل هایی، چشم‌پوشی کنند و یا میل هایی را سازمان یافته و ساختارمند نمایند، تا بالیدگی زندگانی اجتماعی را ممکن سازند. در نتیجه استعاره‌ی پدری در وهله‌ی نخست آزادی‌بخش است؛ دقیقا به این خاطر که همراه خود یک فاصله را فراهم می‌آورد و پایه‌ی هرگونه پیمان اجتماعی و همچنین رشد و تحول هم در شخص و هم در جوامع انسانی است.

از جمله انتقادات رایج به فرهنگ لیبرال در روزگار ما این است که در این دوره همه چیز مجاز است، همه چیز برای فرزندان‌مان آزاد است و کودکان فاقد محذورات یا منهیات سفت و سخت اند. در حالیکه این عدم ممنوعیت باعث افسردگی آنها می‌شود و آنها را از یک افراط به افراط دیگر می‌کشاند و فقط با قرار نهادن حد و مرزی محکم توسط یک مرجع مقتدر نمادین است که نه تنها ثبات بلکه حتی رضایت مندی نیز امکان پذیر خواهد بود. رضایت خاطری ناشی از تخلف از محدوده و تخلف از منهیات. زیرا امروزه افراد اگر احساس تقصیر و گناه می‌کنند، نه از این روست که با درگیر شدن در لذت های غیرمجاز از منهیات اخلاقی سرپیچی کرده اند، بلکه احساس تقصیر می‌کنند که چرا نمی‌توانند لذت ببرند!
در این موقعیت، روانکاوی تنها گفتمانی است که به شما اجازه لذت نبردن می‌دهد؛ نه اینکه لذت بردن ممنوع باشد، بلکه شما را از فشار برای لذت بردن خلاص می‌کند و اعلام می‌کند: “تو مجبور نیستی لذت ببری”.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا