آرزوهای چه کسی را زندگی می کنیم؟
آرزوهای چه کسی را زندگی میکنیم؟
بزرگترین باری که کودک باید به دوش بکشد، زندگی نزیسته والدین است. منظور او این بود که هر جا و هرگونه که والدین در زمینه رشدشان در زندگی گیر کرده بودند به عاملی درونی برای ما تبدیل میشود و ما نیز در همان جا گیر میکنیم. ما اغلب خودمان را در حال دست و پنجه نرم کردن با مسائل حل نشدهی والدینمان و ارزشهای آنها میبینیم یا شاید شورش کنیم و سعی کنیم کاری خلاف آنها انجام دهیم. ضدیت با تاثیر والدین همان قدر محدود کننده است که سازش با آن.
مثال: پدر فوتبال دوستی که رویاهایِ خودش را حتی اگر به ضرر رشد فرزندانش باشد، باز هم از طریق او دنبال میکند. یا مادری که کمبودهای زندگیش را به دخترانش منتقل میکند. اینها مثالهای سادهی زندگی هایِ نزیستهای هستند که به طور ناخودآگاه به نسل بعد منتقل شدهاند. مادامی که ما ناآگاهانه به جاه طلبیها یا برنامهها یا محدودیتهای والدینمان خدمت میکنیم، اسیر گذشته هستیم.
و اگر والدی هستیم که میخواهیم زندگیِ نزیسته ی خود را در فرزند مان زندگی کنیم، ناآگاهانه او را از زندگی کردن منع میکنیم.
پس آگاه باشیم، چه در جایگاه والد و چه در جایگاه فرزند…